آخرین نشست از سلسله نشست های نگاه شخصی در ششمین همایش 10 روز با عکاسان با حضور محمد فرنود برگزار شد.
فرنود در ابتدای این نشست گفت: باید اعتراف کرد که عکاسی مادربزرگ سینمای کل جهان است. سینما از عکس تشکیل شده و به نوعی همه هنرها را به شاگردی خود قبول می کند. اگر بخواهم در این نشست از دنیای آنالوگ بگویم و به دنیای دیجیتال برسم حرف بسیار زیاد است. قصد ما این است که در نشست امروز به «استانداردهای بین المللی در جهان رسانه ها» بپردازیم و شرایط حال حاضر جهان و عکس در بعد خبری را بررسی کنیم. این که عکاسی مستند چه جایگاهی در مطبوعات و رسانه های جهان داشته است. من که خود دو عکس روی جلد برای مجله تایم داشتم می خواهم از یک تجربه و تاثیر عکاسی در بعد جهانی سخن بگویم. وقتی زلزله رودبار رخ داد، عکاسی پیدا شد که سریع به این منطقه رفت و عکسی را برای مجله تایم ثبت کرد. هر چند این عکس با دوربین آنالوگ بود اما چاپ آن در تایم موجب شد که تمام جهان از وقوع این ماجرا با خبر شوند و حتی رییس جمهور آمریکا از این واقعه متاثر شد و دستور کمک به زلزله زدگان را صادر کرد و این قدرت عکس بود که در کمترین زمان این اندازه تاثیر گذاشت.
فرنود گفت: این اتفاق برای خود من در زمان آزادسازی خرمشهر رخ داد، زمانی که با مطبوعات برتر جهان کار می کردم و برای آن ها عکس می گرفتم. شاید بد نباشد به سابقه خود برگردم. عکاسی را از سال 53 و با عکاسی معتادان آغاز کردم. در آن زمان با دوربین پولاروید در خیابان عکس می گرفتم و هر عکس را دو تومان می فروختم و با درآمد آن عکاسی مستند اجتماعی انجام می دادم. بعد تر در سال 1983 امکانی پیش آمد تا تا در 18 سالگی به هنذوستان سفر کنم و از فیدل کاسترو و گاندی عکس بگیرم و در هند، زیمباوه، تهران و بسیاری از شهرهای دیگر این عکس ها را ادامه دادم.
این عکاس گفت: در ظرف 37 سالی که عکاسی کردم هنوز بخش زیادی از عکس های خود را منتشر نکردم. این شاید نوعی نگاه شخصی در عکاسی باشد. معتقدم باید عکس را نگه داشت و در جای خودش ارائه کرد ما هر کاری را بنا به اعتقاد خود انجام می دهیم اما من اعتقادم این است که ثبت یک داستان برای عکاس می تواند یک روز طول بکشد، یک هفته یا چهل سال. به نقش عکس و قدرت یک عکس و وظیفه عکاس اعتقاد دارم. عکاسی امری ساده است و نباید آن را پیچیده دید البته برای کسانی که کار بلد هستند.
روزی من در شهرستان بودم که نگاتیوی به من دادند و گفتند این نگاتیو را چاپ و تکثیر کن. دیدم این عکس امام خمینی است. آن ها این عکس ها را شبانه از لای در خانه ها و مغازه ها به داخل می انداختند. فردا که تظاهرات شد و من برای عکاسی به خیابان رفتم دیدم همه آن عکس های تکثیر شده در دست مردم است و آن جا بود که به تاثیر عکاسی پی بردم و عکاس شدم.
او بعد از نمایش عکس های خود از رهبران بزرگ جهان به ارائه مجموعه امام خمینی خود پرداخت و با ارائه تصویری از لحظه ورود امام به بهشت زهرا و قابی مشابه با آن که مربوط به روز ارتحال امام و لحظه ورود جنازه او با هلیکوپتر به بهشت زهرا بود گفت: این مجموعه در طول یازده سال کامل شد. نگاه شخصی یعنی این. نه این که شما راه بروید و یک روزه مجموعه جمع کنید.عکاسی یعنی داشتن سناریو.
فرنود در ادامه گفت: معتقدم عکاسی باید کار خودش را بکند، ارتباط برقرار کند و شما قدرت و ابهت یک شخصیت، غم و یا دیگر جنبه های او را مشاهده کنید. عکاس نباید هیچ موضوعی را سانسور کند و اگر این کار را بکند نادان است. از سویی عکاس وقتی دیده شود جایش با سوژه عوض می شود عکاس باید به سوژه حاکمیت کند.
او در پایان گفت :من عکاسی را همانی می بینم که در کادر می بینم و بعد شاتر را می زنم. عکاسی را سخت نکنید.